من تلاش می کنم ، پس هستم

منتظر تماسش بودم ، در اینستا گرام با او آشنا شده بودم دوست داشتم بیشتر بشناسمش برای همین پیشنهاد ویدیو کال دادم تا اطلاعات بیشتری از او نصیبم شود فقط می دانستم یک خانم میانسال و اهل تهران هست و در حوزه زنان فعالیت می کند .
تلفنم زنگ خورد خود را در ایینه نگاه کردم تا از همه لحاظ مرتب باشم دیدار اول خیلی مهم است در ایجاد رابطه .پاسخ دادم. یک زن تقریبا 50 ساله با صورتی گرم و پر احساس و لبخندی صمیمی بر لب داشت، مقابلم نشسته بود از همان ابتدای صحبت احساس راحتی کردم انگار خیلی وقت هست که همدیگر را می شناسیم گفتگویمان خیلی جدی شکل گرفته بود عجب بیان شیوایی داشت با صدایی رسا تک تک واژه ها را محکم بیان می کرد در بین کلامش یک درد عمیق را احساس می کردم قرار بود در خصوص طرح جوان سازی جمعیت که به تازگی مجلس تصویب کرده بود صحبت کنیم .
پس از یک سلام واحوالپرسی مختصر رفتیم سر اصل مطلب گفت که متن طرح را خوانده است جلوگیری از سقط جنین و جمع اوری وسایل ضد بارداری و تغییر مطالب آموزشی مدارس و دانشگاهها در جهت تقویت فرزند اوری تقریبا یک فاجعه است.
در تایید حرف هایش سری تکان دادم و گفتم بخصوص اینکه طرح ازدواج کودکان 13 سال به بالا را هم که دو سالی هست به جریان انداخته اند و در شهرهای کوچک وروستا ها برای این امر تبلیغات راه انداخته اند .همین گفته او را بر این داشت که از گذشته خود بگوید . در 15 سالگی ازدواج کرده بود و با داشتن اختلاف سطح خانوادگی ، تحصیلی و سنی با شوهرش درد بزرگی را از همان اوایل ازدواج تحمل کرده بود . مادر دو پسر 30 ساله و 37 ساله بود. پر بود از خاطره و تجربه های تلخ ، چه کتک هایی که خورده و خیانت هایی که به چشم دیده بود و حقارتهایی که متحمل شده بود و بایستی به خاطر حفظ آبروی خانواده سکوت می کرد . راهی جز فرار برایش نمانده بود بعد از آن تصمیم آینده ای دیگر برای خود رقم زد .بعد از آن فرار ادامه تحصیل داده بود و در حال حاضر در مقطع دکترا مشغول به تحصیل بود. و در مسیر رشد شخصی و کاری چه نا عدالتی هایی که به خاطر زن بودنش نصیبش شده بود. انبار باروت بود حاضر بود برای مقابله با این نظام مرد سالار هر کاری بکند . از محرومیت و زندانی شدن هیچ ابایی نداشت تمام لحظه های زندگیش را وقف کمک به دختران و زنانی می کرد که چون خودش گرفتار ظلم و خشونت خانگی شده بودند .
عطش زیاد من به فهمیدن بیشتر از زندگی این زن خود ساخته مدت صحبتمان را به یک ساعت رساند دیگر فقط شنونده بودم و دوست نداشتم با کلامی اضافه حواسش را پرت کنم .تلفن تمام شد همچنان طنین صدایش در گوشم می پیچید به این فکر می کردم چرا در کشورمان باید شاهد چنین خشونت هایی باشیم مگر نه اینست که ادامه نسل بشراز زن می آید. پس این تنزل جایگاه چیزی جزء افول انسانیت نمی تواند باشد .