امروزه توانمند سازی زنان و مشارکت کامل آنها بر پایه برابر، پیش نیاز توسعه پایدار می باشد. تداوم و شتاب توسعه هنگامی رخ می دهد که زن و مرد دوشادوش یکدیگر مسئولیت توسعه را بر عهده بگیرند. کسب مشاغل مدیریتی برای زنان باعث میشود در مقابله با معیار های استخدامی نا برابر، دستمزده ای نا برابر ، فرصت های آموزشی حرفه ای نا برابر ، دسترسی نابرابر به منابع تولیدی، امکانات نابرابر در ارتقاء شغلی توانمند شوند.
برای رسیدن به تعادل، برابری و رفع تبعیضات و در نتیجه توسعه بهتر و کاملتر جامعه، نیاز به آن است که زنان بتوانند در فرآیند تصمیمگیری در سطوح مختلف جامعه شرکت نمایند. خوشبختانه در بسیاری از کشورها این تلاشها، موفقیتهای چشمگیری را در پی داشته است. از آن جمله میتوان به کشورهایی همچون نروژ، دانمارک و فنلاند اشاره نمود که بیش از ۴۰ درصد مناصب تصمیمگیری در اختیار زنان است. متأسفانه در بسیاری از کشورهای جهان سوم این مسأله چندان شایان توجه نیست .
پژوهش ها و تجربیات نشان می دهد که فرآیند اجتماعی شدن زنان به گونه ای است که آنها را به سمت مشاغل حرفه ای سوق می دهد نه مدیریتی. در نتیجه زنان در مقایسه با مردان در طی این فرایند ، تمایل کمتری به مدیریت پیدا می کنند . به این ترتیب زنان چون در سازمان ها بیشتر در مشاغل عادی فعالیت دارند و کمتر در مشاغل پیچیده و حساس به کار گمارده می شوند، از یک سو در حوزه ای بیرون از جریان فعال امور سازمان قرار می گیرند و از سویی دیگر، عضوی متفاوت به حساب می آیند و در جمع عناصر موثر سازمان پذیرفته نمی شود. در نتیجه نمی توانند از اطلاعات و حمایت های شبکه های کاری برخوردار گردند و در ساختار سازمانی در پست هایی قرار می گیرند که از نظر مدیریت ، احساس بی قدرتی می نمایند و برای اثبات توانایی های خود مسئولیت های سنگینی را قبول می کنند.
در تحقیقی که در سال ۱۳۸۱ در مورد علل عدم دستیابی زنان به پستهای مدیریتی در بین کارکنان و مدیران چند سازمان به انجام رسیده نشان میدهد که اگر چه مدیران و کارکنان مورد پرسش و کارایی و قابلیت زنان در عرصههای مدیریتی و پستهای بالای سازمانی واقفند اما تنها ۶ درصد از کارکنان مرد پست مدیریت را برای زنان مناسب میدانند. ۳۰ درصد کارمندان مرد از این که مافوقشان زن باشد احساس خوشایندی ندارند اگر چه همه مدیران مورد پرسش بر این باور بودند که زنان شایستگی لازم برای تصدی پستهای بالای سازمانی را دارند اما بیش از ۸۰ درصد آنان مدیریت را کاری مردانه میدانند بیش از ۵۰ درصد معتقدند که مردان در کارهای مدیریتی موفقتر از زنانند و خلاقیت بیشتری از خود نشان میدهند.
در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد که عواملی همچون:
- مسئولیتها و محدودیتهای خانوادگی
- تجربه کمتر زنان نسبت به مردان در این عرصه
- فراهم نبودن شرایط لازم در جامعه، همچون نبود زنان در پستهایی چون وزارت و غیره
وجود برخی ویژگیهای جنسیتی زنان
- عدم تمکین کارکنان از مافوق خانم
- اعتماد پایین تر زنان نسبت به مردان در این عرصه از نظر جمعیت نمونه
به عنوان مهمترین عوامل عدم به کارگیری زنان در پست مدیریتی برشمرده شده است.
طبق مطالب گفته شده در بالا در جدول زیر 25 ویژگی یک مدیر موفق عنوان شده است :
ویژگی های کاری | ویژگی های شخصیتی | ویژگی های ارتباطی | |||
دانش صنعت | 20 | خود انگیزشی | 13 | ارتباطات نوشتاری | 1 |
تفویض اختیار | 21 | قابلیت اعتماد | 14 | سخنرانی | 2 |
رویکرد سازمانی | 22 | خوش بینی | 15 | بازخورد سازنده | 3 |
مدیریت مقدماتی مالی | 23 | اعتماد به نفس | 16 | گوش دادن فعال | 4 |
سلسله مراتب کاری | 24 | آرامش | 17 | قاطعیت | 5 |
مفاهیم حقوقی | 25 | انعطاف پذیری | 18 | آمادگی برای سخنرانی | 6 |
صداقت | 19 | خدمات مشتری | 7 | ||
میانجی | 8 | ||||
عضو یتم | 9 | ||||
احترام | 10 | ||||
همکاری | 11 | ||||
ارزش قائل شدن برای دیگران | 12 |
همانطور که در جدول فوق می بینید ویژگی های یک مدیر که باید داشته باشد مشخصا برای مردان نیست و احساسات چیزی که فقط به زنان نسبت میدهند و آن را یک نقص به حساب می آورند و زنان را از پست های مدیریتی کنار میگذارند، حدود 25 درصد از ویژگی های یک مدیر است . برقراری ارتباط موثر با کارمندان مگر غیر ازرفتار های همدلانه صورت می گیرد . رهبری و مدیریت تیمی نیز همینطور که مرتبط با مهارتهای ارتباطی است.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.