0
0

تعهد پدرانه

78 بازدید

این هفته خیلی سرش شلوغ بود و دیرتر به خانه میرفت .حسابدار یک شرکت بازرگانی بود و به خاطر پروژه ی اخیری که گرفته بودند مجبور بود در شرکت بماند تا به حساب کتاب ها رسیدگی کند .به ساعت اتاق نگاه کرد یک ربع مانده به شش عصر بود . صدای تلفنش بلند شد
از خانه بود پشت تلفن صدای دخترش بود که با آن ناز و ادایی که داشت می پرسید «باباجون کی میای خونه مگه قول ندادی امروز بریم پارک » پنج سالش بود و هر روز پشت تلفن بهانه گیری می‌کرد .دیشب که به خانه رفته بود دخترش هنوز نخوابیده بود تا او را ببیند ،در را که باز کرده بود
پریده بود بغلش و با بوسه های دلنشینش خود را لوس کرده بود و با آن شیرین زبانی اش قول پارک را گرفته بود . به کل فراموش کرده بود دوباره به ساعت نگاهی انداخت شش را رد کرده بود و هنوز تراز مالی ۳ ماهه مانده بود اگر می خواست ادامه دهد تا آخر شب طول می کشید .دلش نیامد در جواب دخترش بهانه بیاورد قربان صدقه اش رفت و گفت «حاضر باش دارم میام» صدای جیغ خوشحالی دخترش از پشت تلفن می آمد بدون خداحافظی تلفن را
قطع کرد.

آیا این مطلب را می پسندید؟
https://www.rahelekamelan.ir/?p=201
اشتراک گذاری:
واتساپتوییترفیسبوکپینترستلینکدین
راهله کاملان
مطالب بیشتر
برچسب ها:

نظرات

0 نظر در مورد تعهد پدرانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.