0
0

ضرورت آموزش شهروندی

89 بازدید

آخر وقت بود همکارها یکی یکی سیستم اشان را خاموش می کردند و خداحافظی می کردند و می رفتند ، با سرویس اداره نرفتم و منتظر تاکسی بودم آقایی تقریبا شصت ساله برگه ای در دستش بود و  سراسیمه وارد سالن شد و فقط یک جمله را تکرار می کرد” این برگه من را مهر بزنید تا من بروم ” توضیحات همکاران قانعش نکرد و هر چه همکارم می گفت ما مهر نمی زنیم و رییس هم الان نیست فایده ای نداشت و اصرار داشت وارد سالن بشود و یکی از شهرسازی پایین برگه اش را مهر بزند و برود . در آن ساعت روز کسی حوصله بحث با مراجعه کننده را نداشت راهنمایی اش کردند داخل سالن از همان طرف در که می آمد باز جملات خودش را تکرار می کرد که یک نفر از شهرسازی پایین برگه اش را مهر بزند . کسی مسئولیت این کار را به عهده نمی گرفت از همان پیرمرد های یک دنده بود که فقط حرف خودش را میزد و توضیحات هیچ کس را نمی شنید و هر چه می گفتیم الان رییس نیست فایده نداشت به میز من که رسید و باز همان جملات تکراری اش از او پرسیدم اصلا کارت چیست و مربوط به کدام حوزه است کد نوسازی اش را هم نمی دانست از همان برگه ای که دستش بود کد را پیدا کرد و مربوط به حوزه پنج بود که همکار آن حوزه ام رفته بود . مثل کسی که در یک بیابان بی آب وعلف بعد مدت ها آدمی را پیدا کرده باشد و آب بخواهد تا دید من قصد دارم پاسخ اش را بدهم خوشحال شد گفتگوی ما هم چندان فایده نداشت فقط توانستم حالی اش کنم الان رییس نیست و برود اتاق شهردار چون آنجا جلسه دارند شاید بتواند پیدایش کند و امضا بگیرد چون بین صحبت هایش این را هم می گفت که “رییس از ماجرا باخبر است ” رفت بالا ، من که هنوز منتظر تاکسی بودم دوباره آمد و اینبار مستقیم سراغ میز من آمد و اسم همکارانم که مربوط به حوزه اش میشد را گفت. خوب هیچ کدامشان نبودند سالن تقریبا خالی بود به جز من دو نفر دیگر از همکاران . جملات بیشتری از دهانش بیرون کشیدم فهمیدم مهر نمی خواهد واحد حقوقی او را فرستاده تا شهرسازی ادعای او را بابت تخلفی که کرده است تایید کند و این کار هم فقط باید رییس پایین برگه اش را پاراف می کرد و چون رییس نبود مسئول دفتر شهردار اسم همکارانی که مربوطه را گفته بود تا شاید آنها بتوانند این کار را بکنند . بدجوری مستاصل بود دلم به حالش سوخت گفتم صبح ساعت شش و نیم بیاید اما مثل اینکه نمیشد و فقط تا ساعت سه امروز وقت داشت تا این برگه را به جریان بندازد وگرنه جریمه مالی می شد . گفتم دوباره برود بالا و برگه اش را بدهد مسئول دفتر ببرد داخل اتاق تا رییس دو جمله ای برایش بنویسد . نمی رفت و همچنان اصرار می کرد من برایش بنویسم . من چنین کاری نمی توانستم برایش بکنم چون در شهرسازی هر کس خودش مسئول حوزه خودش هست و این را متوجه نمی شد تاکسی من هم رسید و سیستم را خاموش کرده بودم وبلند شدم مجبور شد دوباره برود اتاق شهردار .

سیستم شهرداری الکترونیک نزدیک به دو سالی می شود در مناطق شهرداری در حال اجراست از منطقه 12 شروع شد و پارسال هم به منطقه 11 آمد جایی که من در آن مشغول به کار هستم . من به عنوان کارشناس شهرداری الکترونیک بودم و باید مردمی که به شهرداری می آمدند را متقاعد می کردیم که دیگر نیازی نیست حضوری به شهرداری بیایند باید پیگیری های خود را از طریق سایت ec.mashhsad. ir  انجام دهند یا اینکه تلفن بزنند. شهرداری الکترونیک منطقه ما مصادف شد با شیوع کرونا در مشهد وبیشتر به خاطر خودشان این کار بهتر بود . الان با گذشت یک سال از آن موقع حدود هشتاد درصد مراجعین قبول کرده اند که برای انجام کارشان نیازی به حضور در منطقه نیست و با تلفن یا دفاتر پیشخوان کارشان راه می افتد .

اما مورد این آقا خاص بود . عدم اطلاع از روند کاری اداری باعث این سردر گمی اش شده بود .هیچ کدام از همکاران  قصد اذیت نداشتند اما هر چیزی قانون خود را دارد . برای یک شهروندی که در یک کلانشهری مثل مشهد زندگی می کند این یک نیاز اساسی است که ساختار اداراتی مثل شهرداری را بشناسند . سیستم سلسله مراتبی را بداند جایگاه کارشناس و رییس را بشناسد . و یا حداقل اصطلاحات اداری را آشنا باشد . الان که دیگر اینترنت در دسترس همه هست . البته نهادی مثل آموزش شهروندی باید فعال باشد که متاسفانه خبری از آن نیست . آنقدر که هزینه و سرمایه صرف بازی های سیاسی می شود اگر برای فرهنگ سازی و آگاهی های عمومی می شد وضعیت توسعه شهری بهتر از این می شد .

آیا این مطلب را می پسندید؟
https://www.rahelekamelan.ir/?p=171
اشتراک گذاری:
واتساپتوییترفیسبوکپینترستلینکدین
راهله کاملان
مطالب بیشتر

نظرات

0 نظر در مورد ضرورت آموزش شهروندی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.